سبو هشیار شاید مست هم هشیار

و هر جا سردی نمناک دیوار است

درون وسعت این شهر ویرانگر

شفق چون زردی یک مرگ، بیدارست

نمی خیزد ز جا مردی که مردی نیست!

بیابانست و بوی آب دشوارست

قلم دیگر نمی لغزد که می میرد

 بیابانست و می دانی بیابانست