دست نوشته های یک دانشجوی مهندسی شیمی

۶ مطلب در مرداد ۱۳۸۹ ثبت شده است

غزال مرده

می دانم اشکال وزنی دارد اما ...

***

امـــشــب غزال تشته ی ما غرق تیر شد

از تــشــــنگی نمـرد که از مرگ سیر شد

در یک سکوت محض که شب را گرفته بود

در چـــاله ی شـــغــاد زمــــانه اسیر شد

آی ای غزال من تو چرا مردی، ای دریغ!

انگــــار باز کار زمـــــــــــان، زود دیر شد

آیا ســـــلاح غــــــیر نگاهت تو داشتی؟

نــــفـــرین بر او که بـهر نزاعت دلیر شد

و ...

۲۷ مرداد ۸۹ ، ۱۱:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد کیهانی

ای آســـمان آبـــی مـشرق

گــویی سـتاره ها به غمت آشـناترند

در لایـــزال دیـــده ی پاکــت شناورند

ای آســـمان آبـــی مـشرق زمـین بیا

بی تو  تـرانـه ها ز عدم بی صــدا ترند

من با تو فرق مشرق و مغرب،شناختم

چــشمان ترجمان تو ، گــویا سخنورند

ای ابتدای هستی و ای انتهای مرگ

جـز تــو تــمـام حــادثه ها خـنده آورند

۲۶ مرداد ۸۹ ، ۲۲:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد کیهانی

بخش دوم داستان "انسان و حماقت"

جیم پاترسان اجازه صحبت خواست، بور سرش را به نشانه تایید تکان داد. پاترسان گفت: همکاران شیمی دان من سه عامل و سازوکار اثر آنها را در بروز این وضعیت کشف کرده اند. همه جمعیت سراپا گوش شدند، آنگاه او ادامه داد و گفت اما آنها گزارش پایانی را به من ارائه نکرده اند! بهت همه را فرا گرفت، رانل بور گفت به آن سه بگویید که اگر گزارششان را تا بیست و چهار ساعت ارائه کنند جامعه ی ملل متخد پاداش بزرگی به آنان خواهند بخشید.

*** 

برای مطالعه بخش اول اینجا کلیک کنید.

برای دیدن بخش دوم داستان روی ادامه مطلب کلیک کنید.

ادامه مطلب...
۲۶ مرداد ۸۹ ، ۱۵:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد کیهانی

بخش اول داستان "انسان و حماقت"

نمی دانم از کی آغاز شده است، این داستان عجیب را می گویم. یک روز هواشناس برجسته ارنتالن در جلوی دوربین خبرگذاری بین اللمل متروپرس ایستاد و گفت روند عجیبی در هوای کره زمین در حال رخ دادن است. یک یخبندان درست و حسابی! کسی حرف او را جدی نگرفت، چندی نگذشت که دو سه فیزیکدان و جغرافی دان از انجمن سلطنتی بریتانیا در همان خبرگذاری دستاورد های ارتانلن را به سخره گرفتند و او را مردی شکاک و البته بی ملاحظه خواندند که باعث ارعاب ملت ها شده است. طبق معمول باز هم ذهن ها با گذشت زمان همه ی اتفاقات را به فراموشی سپردند و ارتالن نیز پس از آن دیگر هیچ نگفت چرا که اعتبار بین المللی و دانشگاهیش خدشه دار شده بود.

ادامه بخش یک داستان در ادامه مطلب

ادامه مطلب...
۲۶ مرداد ۸۹ ، ۱۴:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد کیهانی

چشمانت

مـــاه در آســـمــان چشمانت

گم شــده در جهان چشمانت

واژه ها آشــیـانه مـی سازند

در غــم بی کــــران چشمانت

گر چه در شهر ما تو گمنامی

می شناسم نشان چشمانت

رازهـای نهفته خــواهم خواند

گر بـــدانــم زبــــان چشمانت

اســـتوان هـــمیشه جاویدان

وای بر دشـــمنــان چشمانت

۱۵ مرداد ۸۹ ، ۱۱:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد کیهانی

اگر در چشم تو ...

اگـــر در چــشـم تـو بــاران بگیرد 

مـــرا آن ســوز بـی پــایــان بگیرد

نگــــاهت اجــتماع واژگانـــیست

که با دستور غم ، سـامان بگیرد

کرامت کن مرا یک شاخه ی درد

که دردت جای این هجران بگیرد

مرا اندیشه ی پرواز بس نیست؟

بـیـا تا بــال لــنـــگــم جان بگیرد


۱۲ مرداد ۸۹ ، ۱۸:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد کیهانی