دست نوشته های یک دانشجوی مهندسی شیمی

۴ مطلب در آبان ۱۳۸۸ ثبت شده است

حصار وازگان

به خوبی می شود با باد رقصید

به خوبی می شود آزاد رقصید

به خوبی می شود همچون شقایق

به پای غنچه ی فریاد رقصید

حصار واژگان را می شود خورد

بدون وزنه ی غمباد رقصید

نباید زیر بار سالیان ماند!

نه باید با غم رخداد رقصید

به سوی داد باید رفت و فریاد

به موسیقای آه و داد رقصید


۰۹ آبان ۸۸ ، ۱۶:۰۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد کیهانی

آی ای ثانیه های دگیر!

دوستان این یک شعر نیست شاید خیلی هم ادبی هم نباشد اما به نظر من آنقدر جالب هست که بنویسمش:

آسمان منتظرست!

رعد می آشوبد

ماتم ثانیه سر می گیرد

ابر هم گریه کنان می خندد

ضربه های آونگ 

می سرایند قشنگ

تنگی ثانیه را

من دلم می گیرد

می شوم بی پروا!

با عصایم به سر ثانیه می کوبم!

سر این ثانیه ها می شکند ...

عمر من می گذرد ....

ضربه های آونگ 

می سرایند قشنگ

تنگی ثانیه را

۰۸ آبان ۸۸ ، ۱۷:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد کیهانی

من انسانم!

من انسانم!

تبارم بوی خاک و ارغوان دارد

چنان مستم که جام می ....

ز نام من نشان دارد

من انسانم!

صدای پای من تاریخ می سازد

جهان می ترسد از آهنگ شک دار قدم هایم!

من انسانم ...

یکی موجود با چندین شعار و خو

به هر برزن مرا هر کس به سان خود گمان دارد

من انسانم ولی "آیین انسانی نمی دانم"

طفیل سفره ی آنم که مشتی استخوان دارد!

چنان ناچیز و نا سازم که 

با خوبی نمی سازم

یکی آیینه ی زنگاری از خود هراسانم

من انسانم!

من انسانم!

۰۸ آبان ۸۸ ، ۱۶:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد کیهانی

ای مسیح من

خسته ام ازین تمدن حقیر

این تمدن ضعیف و بی نوا

این تمدنی کاندرو کسی

اعتنا به آشنا نمی کند

می دمد سرشک من ترانه وار

می چکد به سان آبشار

وین تفکرات گریه دار

دامن مرا رها نمی کند

ای مسیح مردگان شهر

بر دم از میان لحظه ها

جز دم تو مرهمی مرا

کاملاً دوا نمی کند

۰۸ آبان ۸۸ ، ۰۹:۲۵ ۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد کیهانی