جان من همچو ابر بارانست!

خلقتم از برای یارانست

 بهر خود زندگی نخواهم کرد

تا که در روح سرکشم جانست

 می شوم خاک و می روم بر باد

 همچو مهری که سوی آبانست

راه من رنگ آسمان دارد

گر چه پیراهنم ز حرمانست

 ساربان را بگو که ما رفتیم

کین جهان همچو بیت الاحزانست!