جان من همچو ابر بارانست!
خلقتم از برای یارانست
بهر خود زندگی نخواهم کرد
تا که در روح سرکشم جانست
می شوم خاک و می روم بر باد
همچو مهری که سوی آبانست
راه من رنگ آسمان دارد
گر چه پیراهنم ز حرمانست
ساربان را بگو که ما رفتیم
کین جهان همچو بیت الاحزانست!
جان من همچو ابر بارانست!
خلقتم از برای یارانست
بهر خود زندگی نخواهم کرد
تا که در روح سرکشم جانست
می شوم خاک و می روم بر باد
همچو مهری که سوی آبانست
راه من رنگ آسمان دارد
گر چه پیراهنم ز حرمانست
ساربان را بگو که ما رفتیم
کین جهان همچو بیت الاحزانست!