دست نوشته های یک دانشجوی مهندسی شیمی

جشنواره جوان خوارزمی (بخش دانش آموزی)

من دو دوره به مرحله ی کشوری جشنواره خوارزمی در گرایش شیمی راه پیدا کردم دوره نهم و دوره ی یازدهم.

اگر کسی سوالی در مورد جشنواره داشت، در قسمت نظرات عنوان کند جوابش را با ایمیل یا ذیل همان جا می نویسم.

در ضمن نتایج دوره ی یازدهم هنوز اعلام نشده، لطفاً برای من دعا کنید!

۲۴ شهریور ۸۸ ، ۰۳:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد کیهانی

ابر باران

جان من همچو ابر بارانست!

خلقتم از برای یارانست

 بهر خود زندگی نخواهم کرد

تا که در روح سرکشم جانست

 می شوم خاک و می روم بر باد

 همچو مهری که سوی آبانست

راه من رنگ آسمان دارد

گر چه پیراهنم ز حرمانست

 ساربان را بگو که ما رفتیم

کین جهان همچو بیت الاحزانست!

۲۳ شهریور ۸۸ ، ۲۲:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد کیهانی

زنجیر آه سرد

فعلاً این را برای خالی نبودن عریضه داشته باشید تا شعر های خیلی خیلی بهتر:

زنجیر آه سرد به دستان من زدند

بر گرده های من نهادند پالهنگ

در کاروان مرگ مرا جای داده شد

بی راهه می رود این کاروان مرگ

ترسم امید من بدارند نا امید

این کاروانیان که دژخیم پرورند

اشکم چکید و گفت که امید مهر نیست

اینان به ذات و کنه ما سخت دشمنند

آه ای برادران ز چنگال این ددان 

صدرزمان رمیده که دشنام می دهند!


۱۹ شهریور ۸۸ ، ۲۰:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد کیهانی

حس خدا

با چنین بی خبری به کجا می نگری

 رو به جایی که درو

 هر قدم بارقه ایست 

که تو را زنده کند 

و درو حس خدا مثل یک رود روان

 به تلاطم گذراست

رو بدانجا که درو نفسی تازه کنی!

۱۸ شهریور ۸۸ ، ۲۰:۰۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد کیهانی

ای تیک تاک مرگ

دوباره علارغم مخالفت شخصی با  شعر سپید و جریان شعر معاصر برای اینکه نگویند که صدرزمان خشک مغز ، متحجر و اهل ردف و قوافی است. این را نوشتم برای دفاعیه ...

فردا برادران تو با مرگ می روند

فردا تمام ثانیه های درشت و ریز 

در وسعت نگاه تو تبخیر می شوند

جز لحظه های مهر...

آن موسم عزیز

که در خاطرات ماست!

ای تیک تاک مرگ!

صد حرف ناشنیده ی من را ببر به گور

جز آن ترانه را 

که بدان چشم ها ترند

۱۷ شهریور ۸۸ ، ۲۱:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد کیهانی

صدای زنگ باران

صدای زنگ باران کرد بیدار

نگاهم را به وقت بامدادان

شکوفه های امیدم دویدند

برای خوردن یک قطره باران

شکوه زندگی در قصر ها نیست

شکوه زندگی اینجاست یاران

درون سینه های بینوایان

به هنگام وصال دوستداران

عزیز من بدون این مفاهیم

کویر وحشتم را نیست پایان



۱۱ شهریور ۸۸ ، ۲۳:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد کیهانی

صدرزمان

اصلا صدرزمان به چه معناست؟

این سوال مهمی است سوالی که ترجیح میدهم با ارجاع به منابع پاسخش را بگویم:

خاقانی می گوید:  

شاهد 1: این یکی اکسیر نفس ناطقه بر سر صدرزمان خواهم فشاند

همچنین خاقانی می گوید:

شاهد 2: مفتی کل علوم، خواجه‌ی چرخ و نجوم          صاحب صدرزمان، زیور کون و مکان

خاقانی از نخستین کسانی است که این ترکیب را به کار برده است.

و اما کلمه ی صدرزمان دارای معنای ایهامی است:

صدرزمان به معنی سینه ی زمان استعاره از رازدار روز ازل (شاهد 1)

صدرزمان در معنای مهتر روزگار

صدرزمان به معنای روز نخست و ازل (شاهد 2)

در هر حال منظور من از این تخلص مورد اول یعنی رازدار روز ازل است.


۱۱ شهریور ۸۸ ، ۲۳:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد کیهانی

دنیای من خمید

دنیای من خمید در زیر بار غم

کین سوز باد سرد دارد مرا ستم 

ای آشنای من بشنوصدای من

کز کنج سینه ام ، سیال صحبتم

هر دم روان شود تا بیکرانه ها

یادآوری کند بوی ترانه را 

ای آشنای من ، من جسته ام تو را ...

تا صحبتی کنم از دیگران جدا

۱۰ شهریور ۸۸ ، ۰۶:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد کیهانی

متقابل ها و متضاد ها

نیلز بور دانشمندی که من مدت ها شیفته ی او بودم جمله ای دارد حکیمانه:

متقابل ها متضاد نیستند بلکه مکملند.

حال منظور پروفسور بور را در شعر تشریح می کنم:

ما ضد هم نه ایم بلکه مقابلیم

بی هم چه ناقصیم با هم چه کاملیم

چون آب و آتشیم در دیگ زندگی

با هم نمی شویم بی هم نمی شویم

۰۸ شهریور ۸۸ ، ۱۴:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد کیهانی

هجای جاری

من ندارم به شان او تردید

در نگاهش ترانه می لغزید

بانگ اندوه آشنایان بود

حرفمان را چه خوب می فهمید

اشک او چون هجای جاری ریخت

می شد از راه او جهان را دید!

خنده اش بوی گریه هایش داشت

گر چه بسیار هم نمی خندید

۰۸ شهریور ۸۸ ، ۰۹:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد کیهانی