استاده است کولی پر دردی
با قیژکی که کوک شده سنگین
با خنجری که پاک شده با خون
در انتهای جاده ی غمگین ...
با ضجه های درهم و ناموزون
با خنده های گه گه و آتش گون ...
یک مرد مرده با دم عیسایی
با یک صدای ساده و آهنگین
دارد دوباره خاطره می سازد!
در انتهای جاده ی غمگین