تو تکراری ترین عابرانی

ولی در ذهن من ثابت نشانی

طنینی گرم و صاف و  ساده داری

شکوه بی کران واژگانی

درین انبوه های نفرت انگیز

تو تنها مونس روح و روانی

همین چشمان زیبایت مرا بس

  نمی خواهد که باشی آسمانی

  شکوهی مثل یک آیینه داری

  حقیقت را به هر سو می فشانی

  من آن تنها ترین زندگانم

  که تنها با تو خواهم  زندگانی