پیچک

آسمان تنگست و جانم تنگ

پر کشان تا پرتو مهتاب می رویم

من گیاه پیچکم بسیار سرسختم

با درختان بلند آواز هم کویم

خانه ام روی بلندی هاست ...

هر کجا سبزست می رویم

من گیاه پیچکم بسیار سر سختم

***

آشنای دور

هیچ کس هرگز نمی دانست ...

زندگی پروانه را از پیله خواهد ساخت

موج را از سیل غم ها

هیچ کس هرگز نیاندیشید ...

در کنار واژه ی نیلوفر آبی

هست مردابی به پهنای طراوت ها

ای امید خسته ی من

آشنای دور

ای جمیع نوش دارو ها و مرهم ها

زخم هایم کهنه ، جانم دردمندست!

خسته ام از جمله آدم ها!

بامن دلخسته یاری کن

با من تنهای تنها