آنانکه دو پله از نردبان را می پیمایند و سپس می افتند معنای اوج را می شناسند:

ما چـو مـرغـان رهـا صاحب بال و پریم

گر چه بالا نرویم ، گر چه زین جا نپریم

با تــوام همسـفر کـهنه ی مـن برخـیز

تا بـه هـم دســـت رفـاقــت بـدهـیـم

تا  در آیینه ی شب همچو سحر گریه کنیم

تا به سیل غم خود جمله جهان را ببریم

ما هـمـان ملــت پر همهمه ایـم ، آری!

ما همان مـردانیم که ز شب می گذریم

چــاه تـنهایـی ما پـر شــد از آب فـنا

خـیز و رو صدرزمان کز همه بی خبریم